جمهوری فریاد
سیاسی،فرهنگی،خبری و...
دو شنبه 3 / 4برچسب:, :: 9:46 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي
123
123
پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 10:38 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي
123
پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 10:38 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي
123
پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 10:37 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي
123
پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 10:26 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي

چرانه می خواهند بدانند؟

چرا دیگرغم این ملت را کسی گوشزدنمی کند؟

چرا آنانکه منافع شا ن همیشه درگرواین مردم بوده وقت کسب منفعت شا ن بسراغ این مردم می آیند؟

آیااین خیانت نیست؟

آیاوسیله قراردادن مردم بیچاره گناه عظیم نیست؟

مجاهدین نماهای که داد ازاین مردم می زنند ومردم راوسیله  مقاصد ریاست ومقام شان قرارداده اند چرا باید؟...

آیاواقعامردم ماجاهلند یاترفندهای سیاستمداران بالاتر؟>

آری مردمی که سالهای سال بخاطر رهبریت ناکام این عده مردم سودجوتن بکشتن داده اند وازهمه هستی وزیدگی شان گذشته اند حق شان است که رهبران امروزی دیگر مقاصد دور درازشان برآورده شد دیگر همان مردم بیچاره،بیچاره خواهند ماند اما..

123
پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 10:16 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي
123
پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 10:3 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي

 

مبارک باد بر تو عید وبهر ما پریـشـانی
عزیزم غربتم آزرد دیری شد، که میدانی

بروز عید درعالم بسا مخلوق خرسند اند
ترا خوش باد مهرویم که دربین عزیزانی

به مرسوم پذیرایی به هجرت نیست عیدما
میا در شهرغربت تا نبینی روی حیرانی

به امدادی که مارامی رسد بی طعن ومنت نیــست
مفصل ار بگویم جان من از ما گریزانـی

خبر دارم وطن درهرکجایش داد وا ویلاست
و از وحشت توهم در گوشهء باغم هراسانی

کجا رنگ حنا بر دستهای دخترت زیبد
تجاوز رنگ بیداد است از دست که میدانی

خدایا روزه ارحکمت بود بس بنده محکوم است
بدیـن وضـع که باافـغـان شـده بیداد انسانی

 

123

گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد
هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد

روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد

بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
دردِ دل با سایه‌ی دیوار آرامم نکرد

خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد
خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد

سوختم آن‌گونه در تب، آه از مادر بپرس
دستمالِ تب‌بُر نم‌دار آرامم نکرد

ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد

123
پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 9:41 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي

 

       كليات:

تعريف وماهيت دين:

پيشرفت دانش ، معلوم شده است كه درباره هيچ يك از پديده هاى جهان نمى توان تعريف كاملى ارائه داد. تعريف بايد جامع و مانع باشد؛ يعنى همه موارد خودى را دربرگيرد و همه موارد بيگانه را بيرون كند. در گذشته تصور مى شد ارائه تعريف جامع و مانع امكان دارد، اما اكنون روشن شده است كه هيچ تعريفى جامع و مانع نيست و تعريفها برخى از جوانب موضوعات را نشان مى دهند.

بعضى موضوعات آسانتر و بعضى دشوارتر تعريف مى شوند. يكى از موضوعاتى كه به سختى تعريف مى شود، دين است . علت اين امر تنوع بسيار زياد اديان در جوامع بشرى است . دانشمندان براى پيدا كردن يك يا چند وجه اشتراك در تعريف اديان كوشيده اند، ولى كارشان به جايى نرسيده است . اين امر موجب شده است كه تعريفهاى بى شمارى براى دين ارائه شود كه هيچ كدام از آنها جامع و مانع نيست . برخى گفته اند دين به معناى اعتقاد به يك امر قدسى است و برخى آن را ايمان به موجودات روحانى دانسته اند. گروهى ديگر گفته اند دين عبارت است از ايمان به يك يا چند نيروى فوق بشرى كه شايسته اطاعت و عبادت هستند.

هربرت اسپنسر در تعريف دين مي گويد: «دين اعتراف به اين حقيقت است كه كليه ي موجودات، تجليات نيرويي هستند كه فراتر از علم و معرفت باشد»[1]

استادمحمدتقي جعفري درتعريف دين مي فرمايد:دين عبارتست از اعتقاد به وجود خداوند يگانه و عالم و قادر و غنى و عادل مطلق و جامع همه صفات كماليّه كه جهان هستى را بر مبناى حكمت و عدل آفريده و انسان را در ميدان مسابقه براى وصول به كمال به حركت درآورده است[2]

علامه محمدحسين طباطبايي درتعريف دين گفته است كه :دين عبارت است ازمجموعه مركب ازمعارف مربوط به مبدا ومعادوقوانين اجتماعي يعني عبادات ومعاملات  كه ازطريق وحي ونبوت اخذمي شود.[3]

باهمه تعاريف متفاوت كه ازدين شده است مي شود يك تعريف نسبتاجامع را بدست آوردكه مي توانيم بگوييم:

دين عبارت است ازمجموعه عقايد وباورهاي كه ريشه دروحي دارند.

كه اين تعريف گرچه شامل اديان وضعي نمي شوداما اديان آسماني را شامل است،چون همه هنجارها وارزشهاي اجتماعي چه مربوط  شود به عبادات چه معاملات و...همه ازايدئولوژي وباورهاي همان دين سرچشمه مي گيرد.

نيازما به دين:

علل نياز ما به دين از چند نظر است:

1- پشتوانه اى براى اصول اخلاق

مذهب پشتوانه اى براى اصول اخلاق انسانى همچون عدالت; امانت، درستكارى; برادرى; مساوات; حق شناسى، گذشت، فداكارى،كمك به نيازمندان; و ديگر صفات عالى انسان است; همان اصولى كه بدون آنها نه تنها زندگى ما نظم و آرامش خود را از دست مى دهد بلكه به يك ميدان جنگ تبديل مى گردد، البتّه ممكن است اين اصول اخلاقى و اجتماعى را بدون مذهب هم پيدا كرد ولى مسلّماً بدون «يك اعتقاد راسخ دينى» اين مفاهيم نه تنها اصالت خود را از دست مى دهند، بلكه بصورت يك سلسله «تذكرات غير لازم الاجرا» در مى آيند، چه اين كه اصول اخلاقى بدون  مذهب مانند نصايح يك دوست صميمى خواهد بود كه در عمل به آن و عدم عمل به آن كاملا مختاريم.

از طرفى اين صفات - قبل از هر چيز - بر اساس يك سلسله كيفيات درون ذاتى و عقيده اى استوارند، و طبعاً از قلمرو و نفوذ قوانين معمولى بيرون هستند.

بنابراين ايمان به علم و قدرت لايزالى كه از درون و بيرون انسان بطور يكسان آگاه است و بر آن نظارت مى كند، مى تواند ريشه نهال هاى اخلاقى را در درون جان انسان پرورش دهد، و افراد را بطور خود كار به «درستى»، «و انجام وظيفه» و هنگام لزوم «گذشت» و «فداكارى» و «ايثار» وادارد.

همان طورى كه «ويل دورانت» فيلسوف و مورخ معروف در كتاب «لذّات فلسفه» مى گويد: «بدون ضمانت مذهب اخلاق يك حسابگرى بيش نيست»، و بدون آن احساس تكليف از ميان مى رود.

2ـ تكيه گاه براى مبارزه با حوادث سخت زندگى

مذهب تكيه گاه مؤثرى براى مبارزه با حوادث سخت زندگى و پيشگيرى از واكنش هاى نامطلوب يأس و نوميدى است كه به هنگام برخورد با مشكلات و بن بست هاى زندگى دست مى دهد.

يك فرد مذهبى با ايمان راسخ به خدا كه مبدأ بى پايان علم و قدرت است; و با اتكاءِ و استمداد از لطف و يارى او، در برابر هيچ مشكلى خود را تنها و ضعيف و ناتوان نمى بيند، چرا تنها ببيند با اين كه تحت حمايت كسى قرار دارد كه بر هر چيز قاهر و قادر است.

و با ايمان به اين كه هر بن بست و مشكلى با حمايت بى دريغى كه او از بندگانش دارد حل شدنى است، هرگونه عوامل «يأس و نوميدى» را از خود دور مى سازد.

به همين دليل كمتر موردى مى توان پيدا كرد كه يك فرد مذهبى گرفتار عكس العمل هاى حاد يأس مانند «انتحار و خود كشى، هيجان هاى عصبى; بيمارى هاى روانى» كه واكنش نااميدى و احساس شكست قطعى هستند; شده باشد.

قرآن مجيد مى گويد: بدانيد دوستان خدا هرگز نمى ترسند و از هيچ چيز اندوهگين نمى گردند.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: يك آدم با ايمان هرگز خودكشى و انتحار نمى كند.

بنابراين «ايمان مذهبى» از يك سو «عامل تحرك و جنبش» و از سوى

ديگر «عامل بازدارنده»; در برابر اثرات منفى درگيرى ها و پيكارهاى انسان با حوادث سخت زندگى است.

«برتراند راسل» مى گويد: «در آلمان پس از سقوط نازى ها خطر اغتشاش فكرى و ايدئولوژيكى بوجود آمد، ولى شكى نيست كه مذهب يكى از بزرگترين عوامل بازگشت به ثبات در اين كشور بوده است».

«رفتار بشر كه از اتكاى به دين برخوردار نيست دچار هرج و مرج  مى شود، و حياتى كه پايه تسلى از ايمان و عقيده ندارد، همچون بارى سنگين و غير قابل تحمل خواهد بودو به اين ترتيب زندگى بدون مذهب ميدانى است براى اغتشاش فكرى و بارى است غير قابل تحمل.

3ـ مبارزه با خلاء ايدئولوژيكى

از آن جا كه انسان نمى تواند «خلأ فكرى» را براى مدتى طولانى تحمل كند اگر فضاى فكر او با عقايد و تعليمات صحيح پر نشود گرايش او به مكتب هاى غلط و ارزش هاى كاذب حتمى است، و در چنين حالتى هرگونه عقيده خرافى، و احياناً ويرانگر مى تواند فضاى روح او را بدون برخورد با مانعى پر كند و براى هميشه رسوبات مزاحمى در اعماق مغز او باقى گذارد.

گرايش انسان به «بت پرستى، انسان پرستى، خرافات گوناگون; اعتقاد به تأثير يك سلسله موهومات در سر نوشت خود» كه حتى در حالات بعضى از دانشمندان جهان ديده مى شود، همه ناشى از همين «خلأ روحى» است، مذهب خلأ ايدئولوژيكى و فكرى انسان را به تعليمات صحيح خود پر مى كند و از گرايش به بيهودگى ها و موهومات باز مى دارد.

بنابراين مذهب اگر بصورت صحيحى تفهيم گردد عامل مهمى براى مبارزه با خرافات است; و البتّه در غير اين صورت خود عاملى براى گسترش آن خواهد بودGetBC(3);

پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 9:41 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي

 

       كليات:

تعريف وماهيت دين:

پيشرفت دانش ، معلوم شده است كه درباره هيچ يك از پديده هاى جهان نمى توان تعريف كاملى ارائه داد. تعريف بايد جامع و مانع باشد؛ يعنى همه موارد خودى را دربرگيرد و همه موارد بيگانه را بيرون كند. در گذشته تصور مى شد ارائه تعريف جامع و مانع امكان دارد، اما اكنون روشن شده است كه هيچ تعريفى جامع و مانع نيست و تعريفها برخى از جوانب موضوعات را نشان مى دهند.

بعضى موضوعات آسانتر و بعضى دشوارتر تعريف مى شوند. يكى از موضوعاتى كه به سختى تعريف مى شود، دين است . علت اين امر تنوع بسيار زياد اديان در جوامع بشرى است . دانشمندان براى پيدا كردن يك يا چند وجه اشتراك در تعريف اديان كوشيده اند، ولى كارشان به جايى نرسيده است . اين امر موجب شده است كه تعريفهاى بى شمارى براى دين ارائه شود كه هيچ كدام از آنها جامع و مانع نيست . برخى گفته اند دين به معناى اعتقاد به يك امر قدسى است و برخى آن را ايمان به موجودات روحانى دانسته اند. گروهى ديگر گفته اند دين عبارت است از ايمان به يك يا چند نيروى فوق بشرى كه شايسته اطاعت و عبادت هستند.

هربرت اسپنسر در تعريف دين مي گويد: «دين اعتراف به اين حقيقت است كه كليه ي موجودات، تجليات نيرويي هستند كه فراتر از علم و معرفت باشد»[1]

استادمحمدتقي جعفري درتعريف دين مي فرمايد:دين عبارتست از اعتقاد به وجود خداوند يگانه و عالم و قادر و غنى و عادل مطلق و جامع همه صفات كماليّه كه جهان هستى را بر مبناى حكمت و عدل آفريده و انسان را در ميدان مسابقه براى وصول به كمال به حركت درآورده است[2]

علامه محمدحسين طباطبايي درتعريف دين گفته است كه :دين عبارت است ازمجموعه مركب ازمعارف مربوط به مبدا ومعادوقوانين اجتماعي يعني عبادات ومعاملات  كه ازطريق وحي ونبوت اخذمي شود.[3]

باهمه تعاريف متفاوت كه ازدين شده است مي شود يك تعريف نسبتاجامع را بدست آوردكه مي توانيم بگوييم:

دين عبارت است ازمجموعه عقايد وباورهاي كه ريشه دروحي دارند.

كه اين تعريف گرچه شامل اديان وضعي نمي شوداما اديان آسماني را شامل است،چون همه هنجارها وارزشهاي اجتماعي چه مربوط  شود به عبادات چه معاملات و...همه ازايدئولوژي وباورهاي همان دين سرچشمه مي گيرد.

نيازما به دين:

علل نياز ما به دين از چند نظر است:

1- پشتوانه اى براى اصول اخلاق

مذهب پشتوانه اى براى اصول اخلاق انسانى همچون عدالت; امانت، درستكارى; برادرى; مساوات; حق شناسى، گذشت، فداكارى،كمك به نيازمندان; و ديگر صفات عالى انسان است; همان اصولى كه بدون آنها نه تنها زندگى ما نظم و آرامش خود را از دست مى دهد بلكه به يك ميدان جنگ تبديل مى گردد، البتّه ممكن است اين اصول اخلاقى و اجتماعى را بدون مذهب هم پيدا كرد ولى مسلّماً بدون «يك اعتقاد راسخ دينى» اين مفاهيم نه تنها اصالت خود را از دست مى دهند، بلكه بصورت يك سلسله «تذكرات غير لازم الاجرا» در مى آيند، چه اين كه اصول اخلاقى بدون  مذهب مانند نصايح يك دوست صميمى خواهد بود كه در عمل به آن و عدم عمل به آن كاملا مختاريم.

از طرفى اين صفات - قبل از هر چيز - بر اساس يك سلسله كيفيات درون ذاتى و عقيده اى استوارند، و طبعاً از قلمرو و نفوذ قوانين معمولى بيرون هستند.

بنابراين ايمان به علم و قدرت لايزالى كه از درون و بيرون انسان بطور يكسان آگاه است و بر آن نظارت مى كند، مى تواند ريشه نهال هاى اخلاقى را در درون جان انسان پرورش دهد، و افراد را بطور خود كار به «درستى»، «و انجام وظيفه» و هنگام لزوم «گذشت» و «فداكارى» و «ايثار» وادارد.

همان طورى كه «ويل دورانت» فيلسوف و مورخ معروف در كتاب «لذّات فلسفه» مى گويد: «بدون ضمانت مذهب اخلاق يك حسابگرى بيش نيست»، و بدون آن احساس تكليف از ميان مى رود.

2ـ تكيه گاه براى مبارزه با حوادث سخت زندگى

مذهب تكيه گاه مؤثرى براى مبارزه با حوادث سخت زندگى و پيشگيرى از واكنش هاى نامطلوب يأس و نوميدى است كه به هنگام برخورد با مشكلات و بن بست هاى زندگى دست مى دهد.

يك فرد مذهبى با ايمان راسخ به خدا كه مبدأ بى پايان علم و قدرت است; و با اتكاءِ و استمداد از لطف و يارى او، در برابر هيچ مشكلى خود را تنها و ضعيف و ناتوان نمى بيند، چرا تنها ببيند با اين كه تحت حمايت كسى قرار دارد كه بر هر چيز قاهر و قادر است.

و با ايمان به اين كه هر بن بست و مشكلى با حمايت بى دريغى كه او از بندگانش دارد حل شدنى است، هرگونه عوامل «يأس و نوميدى» را از خود دور مى سازد.

به همين دليل كمتر موردى مى توان پيدا كرد كه يك فرد مذهبى گرفتار عكس العمل هاى حاد يأس مانند «انتحار و خود كشى، هيجان هاى عصبى; بيمارى هاى روانى» كه واكنش نااميدى و احساس شكست قطعى هستند; شده باشد.

قرآن مجيد مى گويد: بدانيد دوستان خدا هرگز نمى ترسند و از هيچ چيز اندوهگين نمى گردند.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: يك آدم با ايمان هرگز خودكشى و انتحار نمى كند.

بنابراين «ايمان مذهبى» از يك سو «عامل تحرك و جنبش» و از سوى

ديگر «عامل بازدارنده»; در برابر اثرات منفى درگيرى ها و پيكارهاى انسان با حوادث سخت زندگى است.

«برتراند راسل» مى گويد: «در آلمان پس از سقوط نازى ها خطر اغتشاش فكرى و ايدئولوژيكى بوجود آمد، ولى شكى نيست كه مذهب يكى از بزرگترين عوامل بازگشت به ثبات در اين كشور بوده است».

«رفتار بشر كه از اتكاى به دين برخوردار نيست دچار هرج و مرج  مى شود، و حياتى كه پايه تسلى از ايمان و عقيده ندارد، همچون بارى سنگين و غير قابل تحمل خواهد بودو به اين ترتيب زندگى بدون مذهب ميدانى است براى اغتشاش فكرى و بارى است غير قابل تحمل.

3ـ مبارزه با خلاء ايدئولوژيكى

از آن جا كه انسان نمى تواند «خلأ فكرى» را براى مدتى طولانى تحمل كند اگر فضاى فكر او با عقايد و تعليمات صحيح پر نشود گرايش او به مكتب هاى غلط و ارزش هاى كاذب حتمى است، و در چنين حالتى هرگونه عقيده خرافى، و احياناً ويرانگر مى تواند فضاى روح او را بدون برخورد با مانعى پر كند و براى هميشه رسوبات مزاحمى در اعماق مغز او باقى گذارد.

گرايش انسان به «بت پرستى، انسان پرستى، خرافات گوناگون; اعتقاد به تأثير يك سلسله موهومات در سر نوشت خود» كه حتى در حالات بعضى از دانشمندان جهان ديده مى شود، همه ناشى از همين «خلأ روحى» است، مذهب خلأ ايدئولوژيكى و فكرى انسان را به تعليمات صحيح خود پر مى كند و از گرايش به بيهودگى ها و موهومات باز مى دارد.

بنابراين مذهب اگر بصورت صحيحى تفهيم گردد عامل مهمى براى مبارزه با خرافات است; و البتّه در غير اين صورت خود عاملى براى گسترش آن خواهد بودGetBC(4);

پنج شنبه 30 / 3برچسب:, :: 9:41 ::  نويسنده : علي ظفريوسفي

 

       كليات:

تعريف وماهيت دين:

پيشرفت دانش ، معلوم شده است كه درباره هيچ يك از پديده هاى جهان نمى توان تعريف كاملى ارائه داد. تعريف بايد جامع و مانع باشد؛ يعنى همه موارد خودى را دربرگيرد و همه موارد بيگانه را بيرون كند. در گذشته تصور مى شد ارائه تعريف جامع و مانع امكان دارد، اما اكنون روشن شده است كه هيچ تعريفى جامع و مانع نيست و تعريفها برخى از جوانب موضوعات را نشان مى دهند.

بعضى موضوعات آسانتر و بعضى دشوارتر تعريف مى شوند. يكى از موضوعاتى كه به سختى تعريف مى شود، دين است . علت اين امر تنوع بسيار زياد اديان در جوامع بشرى است . دانشمندان براى پيدا كردن يك يا چند وجه اشتراك در تعريف اديان كوشيده اند، ولى كارشان به جايى نرسيده است . اين امر موجب شده است كه تعريفهاى بى شمارى براى دين ارائه شود كه هيچ كدام از آنها جامع و مانع نيست . برخى گفته اند دين به معناى اعتقاد به يك امر قدسى است و برخى آن را ايمان به موجودات روحانى دانسته اند. گروهى ديگر گفته اند دين عبارت است از ايمان به يك يا چند نيروى فوق بشرى كه شايسته اطاعت و عبادت هستند.

هربرت اسپنسر در تعريف دين مي گويد: «دين اعتراف به اين حقيقت است كه كليه ي موجودات، تجليات نيرويي هستند كه فراتر از علم و معرفت باشد»[1]

استادمحمدتقي جعفري درتعريف دين مي فرمايد:دين عبارتست از اعتقاد به وجود خداوند يگانه و عالم و قادر و غنى و عادل مطلق و جامع همه صفات كماليّه كه جهان هستى را بر مبناى حكمت و عدل آفريده و انسان را در ميدان مسابقه براى وصول به كمال به حركت درآورده است[2]

علامه محمدحسين طباطبايي درتعريف دين گفته است كه :دين عبارت است ازمجموعه مركب ازمعارف مربوط به مبدا ومعادوقوانين اجتماعي يعني عبادات ومعاملات  كه ازطريق وحي ونبوت اخذمي شود.[3]

باهمه تعاريف متفاوت كه ازدين شده است مي شود يك تعريف نسبتاجامع را بدست آوردكه مي توانيم بگوييم:

دين عبارت است ازمجموعه عقايد وباورهاي كه ريشه دروحي دارند.

كه اين تعريف گرچه شامل اديان وضعي نمي شوداما اديان آسماني را شامل است،چون همه هنجارها وارزشهاي اجتماعي چه مربوط  شود به عبادات چه معاملات و...همه ازايدئولوژي وباورهاي همان دين سرچشمه مي گيرد.

نيازما به دين:

علل نياز ما به دين از چند نظر است:

1- پشتوانه اى براى اصول اخلاق

مذهب پشتوانه اى براى اصول اخلاق انسانى همچون عدالت; امانت، درستكارى; برادرى; مساوات; حق شناسى، گذشت، فداكارى،كمك به نيازمندان; و ديگر صفات عالى انسان است; همان اصولى كه بدون آنها نه تنها زندگى ما نظم و آرامش خود را از دست مى دهد بلكه به يك ميدان جنگ تبديل مى گردد، البتّه ممكن است اين اصول اخلاقى و اجتماعى را بدون مذهب هم پيدا كرد ولى مسلّماً بدون «يك اعتقاد راسخ دينى» اين مفاهيم نه تنها اصالت خود را از دست مى دهند، بلكه بصورت يك سلسله «تذكرات غير لازم الاجرا» در مى آيند، چه اين كه اصول اخلاقى بدون  مذهب مانند نصايح يك دوست صميمى خواهد بود كه در عمل به آن و عدم عمل به آن كاملا مختاريم.

از طرفى اين صفات - قبل از هر چيز - بر اساس يك سلسله كيفيات درون ذاتى و عقيده اى استوارند، و طبعاً از قلمرو و نفوذ قوانين معمولى بيرون هستند.

بنابراين ايمان به علم و قدرت لايزالى كه از درون و بيرون انسان بطور يكسان آگاه است و بر آن نظارت مى كند، مى تواند ريشه نهال هاى اخلاقى را در درون جان انسان پرورش دهد، و افراد را بطور خود كار به «درستى»، «و انجام وظيفه» و هنگام لزوم «گذشت» و «فداكارى» و «ايثار» وادارد.

همان طورى كه «ويل دورانت» فيلسوف و مورخ معروف در كتاب «لذّات فلسفه» مى گويد: «بدون ضمانت مذهب اخلاق يك حسابگرى بيش نيست»، و بدون آن احساس تكليف از ميان مى رود.

2ـ تكيه گاه براى مبارزه با حوادث سخت زندگى

مذهب تكيه گاه مؤثرى براى مبارزه با حوادث سخت زندگى و پيشگيرى از واكنش هاى نامطلوب يأس و نوميدى است كه به هنگام برخورد با مشكلات و بن بست هاى زندگى دست مى دهد.

يك فرد مذهبى با ايمان راسخ به خدا كه مبدأ بى پايان علم و قدرت است; و با اتكاءِ و استمداد از لطف و يارى او، در برابر هيچ مشكلى خود را تنها و ضعيف و ناتوان نمى بيند، چرا تنها ببيند با اين كه تحت حمايت كسى قرار دارد كه بر هر چيز قاهر و قادر است.

و با ايمان به اين كه هر بن بست و مشكلى با حمايت بى دريغى كه او از بندگانش دارد حل شدنى است، هرگونه عوامل «يأس و نوميدى» را از خود دور مى سازد.

به همين دليل كمتر موردى مى توان پيدا كرد كه يك فرد مذهبى گرفتار عكس العمل هاى حاد يأس مانند «انتحار و خود كشى، هيجان هاى عصبى; بيمارى هاى روانى» كه واكنش نااميدى و احساس شكست قطعى هستند; شده باشد.

قرآن مجيد مى گويد: بدانيد دوستان خدا هرگز نمى ترسند و از هيچ چيز اندوهگين نمى گردند.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: يك آدم با ايمان هرگز خودكشى و انتحار نمى كند.

بنابراين «ايمان مذهبى» از يك سو «عامل تحرك و جنبش» و از سوى

ديگر «عامل بازدارنده»; در برابر اثرات منفى درگيرى ها و پيكارهاى انسان با حوادث سخت زندگى است.

«برتراند راسل» مى گويد: «در آلمان پس از سقوط نازى ها خطر اغتشاش فكرى و ايدئولوژيكى بوجود آمد، ولى شكى نيست كه مذهب يكى از بزرگترين عوامل بازگشت به ثبات در اين كشور بوده است».

«رفتار بشر كه از اتكاى به دين برخوردار نيست دچار هرج و مرج  مى شود، و حياتى كه پايه تسلى از ايمان و عقيده ندارد، همچون بارى سنگين و غير قابل تحمل خواهد بودو به اين ترتيب زندگى بدون مذهب ميدانى است براى اغتشاش فكرى و بارى است غير قابل تحمل.

3ـ مبارزه با خلاء ايدئولوژيكى

از آن جا كه انسان نمى تواند «خلأ فكرى» را براى مدتى طولانى تحمل كند اگر فضاى فكر او با عقايد و تعليمات صحيح پر نشود گرايش او به مكتب هاى غلط و ارزش هاى كاذب حتمى است، و در چنين حالتى هرگونه عقيده خرافى، و احياناً ويرانگر مى تواند فضاى روح او را بدون برخورد با مانعى پر كند و براى هميشه رسوبات مزاحمى در اعماق مغز او باقى گذارد.

گرايش انسان به «بت پرستى، انسان پرستى، خرافات گوناگون; اعتقاد به تأثير يك سلسله موهومات در سر نوشت خود» كه حتى در حالات بعضى از دانشمندان جهان ديده مى شود، همه ناشى از همين «خلأ روحى» است، مذهب خلأ ايدئولوژيكى و فكرى انسان را به تعليمات صحيح خود پر مى كند و از گرايش به بيهودگى ها و موهومات باز مى دارد.

بنابراين مذهب اگر بصورت صحيحى تفهيم گردد عامل مهمى براى مبارزه با خرافات است; و البتّه در غير اين صورت خود عاملى براى گسترش آن خواهد بودGetBC(2);

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

فریادهای که درطول قرنها تحول عظیمی را بوجودآورده،صدای که پژواک آن ملتهارا به حرکت واداشته وملت مرده ای را زنده کرده ودرصحنه حیات سیاسی ،اجتماعی،فرهنگی و... مردم را یاری رسانده که اینک این صداهاباید ازحنجره تکنالوژی عصری برآید تاکه روزی جهان مرده بیجان را شاید متحول کند این وبلاگ فریادی است که درد های معنوی ومادی مردمی را حکایت کننده است،شماهم باماهم صداشویدتاببینیم که چه خواهدشد بااحترام:علی دانشگاه کابل
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سايت متعلق به دانشجويان ومردم ولسوالي پنجاب ولايت باميان و آدرس alizaferyosufi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 104
بازدید کل : 47251
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


در رفاقت رسم ماجاندادن است هرقدم صدقدم پس دادن است هرکه برماتب کند جان می دهیم نازاورا هرکه باشد می خریم